صفحه محصول - پاورپوینت درس دوم هدیه های آسمان پایه چهارم دبستان کودکی بر آب

پاورپوینت درس دوم هدیه های آسمان پایه چهارم دبستان کودکی بر آب (pptx) 24 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 24 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

درس دوم هدیه های آسمان پایه چهارم دبستان کودکی بر آب سراسیمه از خواب پرید؛ خواب آشفته ای دیده بود! نگران و خشمگین دستور داد تعبیرکنندگان خواب را حاضر کنند؛ خواب خود را برای آنها تعریف کرد. آنها با ترس گفتند: «به زودی در این سرزمین پسری به دنیا می آید که حکومت شما را به خطر می اندازد! » فریاد فرعون در کاخ پیچید: «از امروز هر نوزاد پسری که به دنیا آمد، فوراً او را از بین ببرید! مادر با مهربانی کودکش را در آغوش فشرد؛ یک بار دیگر او را شیر داد و لباس سفیدش را مرتّب کرد. دست های کوچک پسرک به سوی مادر دراز شده بود. مادر لبخند غمگینی زد و گونه های نرم فرزندش را بوسید. او را از خود جدا کرد و با دلی امیدوار به لطف خدا، درون صندوق خواباند. کودک بی گناه باید به سفری پر خطر می رفت. قطره های اشک از چشمان مادر فرو می ریخت. صندوق را برداشت و به آرامی روی آب گذاشت. صندوق، بالا و پایین می شد و در مسیر رود بزرگ نیل به پیش می رفت. مادر رو به دخترش کرد و گفت: «صندوق را دنبال کن و چشم از برادرت برندار! » خواهر موسی اشک هایش را پاک کرد و در طول ساحل به راه افتاد. فرعون، «پادشاه مصر »، و همسرش، آسیه، در ساحل نیل قدم می زدند. فرعون در میان رودخانه صندوقی را دید که به آرامی بالا و پایین می رفت. صندوق با آب پیش آمد و در نزدیکی او و آسیه در میان گیاهان کنار رود آرام گرفت. به دستور فرعون، چند خدمتکار صندوق را از آب گرفتند. وقتی صندوق در برابر فرعون و آسیه قرار گرفت، نگاه آنها به کودکی افتاد که درون صندوق دست و پا می زد و به آنها نگاه می کرد. فرعون فریاد زد: «این کودک اینجا چه می کند! مگر دستور ندادم هر نوزاد پسری که به دنیا می آید، نابود شود؟ » و بعد حرف های پیشگویان را با خود مرور کرد ... و این بار بلندتر فریاد زد: «این کودک را هم مانند دیگر کودکان از بین ببرید! » آسیه که سال ها آرزو داشت فرزندی داشته باشد، شیفته ی آن کودک شده بود؛ پس به فرعون رو کرد و با ملایمت گفت: «این کودک می تواند نور چشم من و تو باشد. او را نکش! شاید برای ما سودی داشته باشد … شاید بتوانیم او را به فرزندی قبول کنیم! » فرعون که فرزندی نداشت با شنیدن حرف های آسیه به فکر فرو رفت. نوزاد انگشتش را از دهانش بیرون آورد و صدای گریه اش بلند شد. آسیه کودک را از داخل صندوق برداشت؛ به زن هایی که دورش را گرفته بودند، گفت: «باید زودتر یک نفر را پیدا کنیم تا به این کودک شیر بدهد. دیگر تحمّلش تمام شده است! » مأموران دربار فرعون روانه ی شهر شدند تا دایه ای برای نوزاد گرسنه پیدا کنند. زن های زیادی نزد کودک آمدند امّا بی فایده بود؛ کودک شیر نمی خورد. خواهر کودک که از دور ماجرا را زیر نظر داشت، نزدیک شد و گفت: «می خواهید زنی را به شما معرّفی کنم که سرپرستى این کودک را به عهده بگیرد و او را شیر بدهد؟ » خیلی زود خبر را به آسیه رساندند. آسیه دایه را به دربار دعوت کرد؛ بدون آنکه بداند او مادر نوزاد است. وقتی کودک در آغوش مادرش جای گرفت، آرام شد. مادر، نوزادش را نوازش کرد؛ اشک شادی را پشت پلک هایش نگه داشت و به لطف خداوند فکر کرد؛ خداوند بزرگی که کودکش را در سلامت کامل به او بازگردانده بود. خلاصه ی داستان کودکی بر آب را از زبان یکی از این شخصیت ها تعریف کنید؟

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

دانلود پاورپوینت دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید