نام فایل : ترجمه-كتاب-مديريت
فرمت : .doc
تعداد صفحه/اسلاید : 6
حجم : 35 کیلوبایت
به نام خدادرس 1اصول عملكرد مديريتي:عملكرد مديريتي چيست؟ عملكرد مديريتي، رشته و حرفه اي است، كه فرايند برنامه ريزي، طراحي و عملكرد نظام توليد و زير سازگان را بر روي رسيدن به اهداف سازمان مورد بررسي قرار مي دهد. در اين تعريف چهار نكته وجود دارد.1- عملكرد مديريتي به فرايندها مي پردازد. لازم نيست شخص براي مدير عملياتي بودن به عنوان مدير عمليات يا مدير توليد را يدك بكشد. برنامه ريزان توليدي، ناظران كيفيت، سرپرستان مواد خام، ناظران و مديران انبارداري، مديران درجه اول عملكردي هستند. همچنين، مديران پرسنل، تجهيزات، يا امور مديريتي در عمليات اجرايي مواد خام، اگر چه مديران درجه اول نيستند ولي جزو مديران عملياتي محسوب مي شوند.2- واژه مديريت گسترده بايد شامل طراحي سيستم و اجراي تمام فعاليت هاي ضروري در عملكرد سيستم كه مديريت پرسنل و فراهم آوردن مواد خام و تجهيزات است را در بر گيرد.3- كلمه زير سازگان بر اين حقيقت كه نيازي به اداره كردن توليد محصولات نهايي سازمان بر مدير عملياتي نيست، تاكيد دارد. هر سازماني، زير سازگان زيادي دارد كه محصولات قسمت هاي ديگر نظام توليد را فراهم مي آورد، به عنوان مثال بخش برآورد هزينه سازندگان اتومبيل محصولاتي(از قبيل گزارشات و اطلاعات حسابداري متنوع) براي ديگر واحدهاي شركت فراهم مي كند. اگر چه محصولاتش براي توليدات نهايي مصرف نمي شود، بهرحال واحد برآورد هزينه، زير سازه توليدي است و مدير قسمت، مدير عملياتي است. با وجود اينكه وظيفه حسابرسي دارد و بعنوان مدير برآورد هزينه است.4- در اين تعريف منظور از هدف مديريت عملياتي به حداقل رساندن هزينه نيست. اكثر سازمانها بيش از يك هدف دارند با اينكه كارآمدي، بهره وري كاهش هزينه از اهداف مهم شركت است. معمولا به حداقل رساندن هزينه هدف اصلي نيست. اهداف بنيادين بيشتر حرفه ها به دست آوردن سودي پايدار يا فزاينده و حفظ تقاضاي بلندمدت براي محصولاتشان است. تصميماتي كه مديران عملياتي اتخاذ مي كنند بر درآمد بخش هاي معادله سود، هزينه و تقاضاي دراز مدت بر محصولات سازمان تاثير گذار است. بنابراين تصميمات عملكردي بايد اهداف نمايي را در بر داشته باشند، نه فقط هزينه را(مثلا هزينه توليد اتومبيل مرسدس بنز بيشتر از هوندا است. اما نبايد تصور كنيم كه لزوما سيستم توليد هوندا بر مرسدس بنز ارجحيت دارد.) همينطور معمولا اهداف سازمان هاي ناسود آورد ارائه كالاها و خدمات مقرون به صرفه است. ممكن است ايجاد آموزش يا مراقبت بهداشتي كم هزينه براي سازمان يا جامعه اي مطلوب نباشد. همانطور كه در شكل 1-1 توضيح داده شده است. سروظيفه اصلي سازمان مرتبط به هم هستند، در واقع تعامل مهمي بين آنها وجود دارد. تقاضا براي محصولات حيطه هاي كاركرد را مشخص مي كند و نياز به تسهيلات، تجهيزات منابع انساني و مواد خام امور مالي را معين مي كند. سياستهاي مالي و حسابداري بر تصميمات عملي و كار عملي مستقيما بر تقاضاي محصولات آتي و موجوديتي منابع مالي تاثير گذار است. اكثر سازمان ها عملكردي حمايتي دارند. به عنوان مثال داراي سيستم هاي اطلاعاتي هستند، كه كار گردآوري، سازماندهي و توزيع اطلاعات به واحدهاي ديگر را انجام مي دهند. امور تحقيقاتي، رشد(پيشرفت) و مهندسي به كمك فني در طراحي توليدات و فرايندهاي توليدي ايجاد كرده اند، و عملكرد منابع انساني كمكي در استخدام، آموزش، ارزيابي و پاداش پرسنل است. به طور پيوسته تمام اين عملكردها با كاركرد عملي تاثيري متقابل دارند.كاركردها به عنوان سلاحي استراتژيك در رسيدن به اهداف: در خلال دهه 1980 بهره وري تكيه كلام تجارت بود. كتابهايي كه نوشته شد، كنفرانس هايي كه برگزار گرديد، مراكز تحقيقاتي كه به وجود آمد، سخنرانيهايي كه صورت گرفت، همه بر محوريت اين كلمه بود. تعاريف بسياري از بهره وري پيشنهاد شده است اما در آنها توجه بسيار به جاي رادوان به استفاده از منابع انساني است. و بدين وسيله هزينه توليد را كاهش داده اند اما تمركز بيش از حد بر كاهش هزينه به اتخاذ تصميماتي ضعيف كه متناقض با اهداف بهرورزي سازمان است، منجر مي شود. در عوض تصميمات كاركردي بايد اتخاذ و اجرا شود. به صورتي كه رسيدن به اهداف گسترده سازمان مانند سودمندي، رشد و در سازمان هاي ناسودآور ارائه خدمات بهتر امكان پذير شود. هر سازماني بايد راهكاري براي انعكاس اهداف، سياستها و برآورد دقيق اجرائي داشته باشد و راهكارها بايد تصويري روشن از محصولات توليدي سازمان، چگونگي عرضه آن به مشتريان و چگونگي ارزيابي عملكردها ارائه دهند. بايد مشخص كنند تلاشها در كجا تمركز يابد و از چه مزاياي رقابت آميز بهره برداري كنند. يك استراتژي كارا بايد به سازمان در هماهنگ كردن بخش هاي سازماني كمك كند و خط مشي براي تمام عملكردهاي سازمان در رسيدن به اهداف قرار دهد. هر يك از واحدهاي بازاريابي، مالي، كاركردي و غيره بايد راهكاري خاص كه حامي استراتژي سازمان و عامل تقويت توانايي سازمان در رسيدن به اهداف داشته باشد. از نظر تاريخي بيشتر حرفه ها راهكارهايشان را تنها براساس بازاريابي قرار داده اند: تصميم گيري در مورد اينكه چه محصولاتي توليد و به چه بازارهايي عرضه شود. با بررسيهاي انجام شده مشخص شد كه كاركرد عملي نقش استراتژيكي اندكي دارد و تصور مي شود از طريق بازاريابي، محصولاتي خاص را با قيمت پايين توليد و عرضه مي كند. اخيرا اهميت راهكارهاي كنشگرايانه عملي مورد تاييد قرار گرفت. تصميماتي در رابطه با كاركردها توانايي سازمان را در رقابت با خريداران با توجه به هزينه، كيفيت، تفاهم، اعتبار توزيع، سفارشات و انعطاف پذيري را افزايش خواهد داد در حقيقت بدون سياست كاري سازگار با استراتژي سازمان حتي كارهاي عملياتي مفيد هم براي سازمان زيان آورد خواهد بود. به عنوان مثال اگر بازاريابي شركتي توليد را براساس تحويل سريع و سفارشات مشتري قرار دهد و واحد عملكرد بر معيار سازي و قيمت پايين متمركز باشد. در صورت ادامه واحد عملكرد به توليد كالايي با هزينه كمتر، ممكن است كالاها به فروش نروند. شناخت اهميت اهداف سازمان و راهكارهايش، تصميم گيري عملياتي را تغيير خواهد داد. به عنوان مثال مي توان دستورالعملهاي توليدات و تجهيزات را انتخاب نمود و در مراحل اوليه به علت كاهش زمان تحويل يا افزايش رنج توليدات مورد استقبال اقتصاد قرار گيرد و بدين ترتيب با كاهش هزينه توليد شركت را در جذب و حفظ مشتريان توانمند سازد. ارزيابي گزينه هاي ديگر با توجه به اهداف سازمان و نه فقط هزينه بايد قسمتي از تصميم گيريهاي كاركردي شود. درس 2بهره وري چالش بهروري: توليد كالاها و خدمات از تغيير منابع ايجاد شده اند. هر چقدر با راندمان بالا اين تغييرات را ايجاد كنيم، محصولات بهتري خواهيم داشت. بهره وري، نسبت خروجي(كالاها و خدمات) بر ورودي(منابع، از جمله نيروي كار و سرمايه) است.(شكل 1-2) وظيفه مديران بالا بردن نسبت خروجي به ورودي است. افزودن بهره وري به معناي بهبود كارآيي است. كارآيي به معناي خوب انجام دادن كاري با وجود منابع و هدر دهي(اتلاف) اندك است. به تفاوت بين پربازده كه تلويحا به معناي خوب انجام دادن كار و ثمر بخش كه به معناي انجام كار درست است، توجه كنيد. در خوب انجام دادن كاري اجراي ده تا از تصميمات مديريت كاركردي در مقرون به حرفه بودن(پربازده) و استفاده از استراتژي مناسب و پيشرفته در ثمربخش بودن كالا است. چنين پيشرفتي به دو طريق حاصل مي شود. كاهش ورودي در حالي كه خروجي ثابت است. يا افزايش خروجي در صورتي كه ورودي ثابت است. هر دو روش در افزايش بهره وري موثرند. در صحنه اقتصادي ورودي ها، نيروي كار، سرمايه و مديريت است كه در سيستم توليد ادغام مي شوند. مديريت، نظام توليدي كه مبادله ورودي به خروجي را انجام مي دهد، ايجاد مي كند. خروجيها، كالاها و خدماتي مانند اقلام متنوعي از قبيل تسهيلات، كره، آموزش، بهبود نظام قضايي و تفريگاههاي اسكي است. محصول يعني كل كالاها و خدمات توليدي است. توليد بالا ممكن است تلويحا به معناي اين باشد كه افراد زيادي در حال كار كردن هستند و سطح اشتغال بالاست، اما ممكن است به معناي بهره وري نباشد. سنجش بهره وري، روشي عامل در ارزيابي توانايي كشور در بهبود دادن سطح زندگي افراد است. تنها از طريق افزايش بهره وري سطح زندگي افراد بهبود مي يابد و نيروي كار، سرمايه و مديريت دريافتي بيشتري خواهند داشت. اگر مازاد دريافتي نيروي كار، سرمايه و مديريت بدون افزايش بهره وري باشد، قيمتها افزايش خواهند يافت. به عبارتي ديگر اگر بهره وري با توليدات بيشتر از همان منبع، افزايش يابد، قيمت ها كاهش مي يابند. مزاياي افزايش بهره وري در اداره مديريت و بودجه در كادر توضيح داده شده است. اگر بهره وري افزايش يابد چه اتفاقي روي خواهد داد؟ امريكا تقريبا به مدت 100 سال قادر به افزايش ميزان بهره وري با ميانگين %2.5 در سال بود. چنين رشدي ثروتمان را هر 30 سال يكبار دو برابر خواهد بود. با اين حال در اوايل دهه 1970 امريكا ديگر قادر به حفظ سطح افزايش بهره وري به كمتر از 10% در سال رسيد. در چشم انداز رشد اقتصادي به اين واقعه اي فاجعه آميز است كه ناشي از ركود دستمزدها و افراد دو شغله بود. ولي نقطه روشني در افزايش بهره وري در امريكا ديده شد. اگر چه بخش سازندگان، قسمتي از اقتصاد را كاهش داده اند ولي اخيرا افزايش 3 درصد در سال داشته اند. به عنوان مثال در اواسط دهه 1990 نتيجه اي چشمگير در صنعت فولاد امريكا بعد از يك دهه ركود رخ داد. هم اكنون كارخانه فولاد امريكا با هزينه پايين و كيفيت بالا، فولاد به اروپا و ژاپن صادر مي كند.
فرمت : .doc
تعداد صفحه/اسلاید : 6
حجم : 35 کیلوبایت
به نام خدادرس 1اصول عملكرد مديريتي:عملكرد مديريتي چيست؟ عملكرد مديريتي، رشته و حرفه اي است، كه فرايند برنامه ريزي، طراحي و عملكرد نظام توليد و زير سازگان را بر روي رسيدن به اهداف سازمان مورد بررسي قرار مي دهد. در اين تعريف چهار نكته وجود دارد.1- عملكرد مديريتي به فرايندها مي پردازد. لازم نيست شخص براي مدير عملياتي بودن به عنوان مدير عمليات يا مدير توليد را يدك بكشد. برنامه ريزان توليدي، ناظران كيفيت، سرپرستان مواد خام، ناظران و مديران انبارداري، مديران درجه اول عملكردي هستند. همچنين، مديران پرسنل، تجهيزات، يا امور مديريتي در عمليات اجرايي مواد خام، اگر چه مديران درجه اول نيستند ولي جزو مديران عملياتي محسوب مي شوند.2- واژه مديريت گسترده بايد شامل طراحي سيستم و اجراي تمام فعاليت هاي ضروري در عملكرد سيستم كه مديريت پرسنل و فراهم آوردن مواد خام و تجهيزات است را در بر گيرد.3- كلمه زير سازگان بر اين حقيقت كه نيازي به اداره كردن توليد محصولات نهايي سازمان بر مدير عملياتي نيست، تاكيد دارد. هر سازماني، زير سازگان زيادي دارد كه محصولات قسمت هاي ديگر نظام توليد را فراهم مي آورد، به عنوان مثال بخش برآورد هزينه سازندگان اتومبيل محصولاتي(از قبيل گزارشات و اطلاعات حسابداري متنوع) براي ديگر واحدهاي شركت فراهم مي كند. اگر چه محصولاتش براي توليدات نهايي مصرف نمي شود، بهرحال واحد برآورد هزينه، زير سازه توليدي است و مدير قسمت، مدير عملياتي است. با وجود اينكه وظيفه حسابرسي دارد و بعنوان مدير برآورد هزينه است.4- در اين تعريف منظور از هدف مديريت عملياتي به حداقل رساندن هزينه نيست. اكثر سازمانها بيش از يك هدف دارند با اينكه كارآمدي، بهره وري كاهش هزينه از اهداف مهم شركت است. معمولا به حداقل رساندن هزينه هدف اصلي نيست. اهداف بنيادين بيشتر حرفه ها به دست آوردن سودي پايدار يا فزاينده و حفظ تقاضاي بلندمدت براي محصولاتشان است. تصميماتي كه مديران عملياتي اتخاذ مي كنند بر درآمد بخش هاي معادله سود، هزينه و تقاضاي دراز مدت بر محصولات سازمان تاثير گذار است. بنابراين تصميمات عملكردي بايد اهداف نمايي را در بر داشته باشند، نه فقط هزينه را(مثلا هزينه توليد اتومبيل مرسدس بنز بيشتر از هوندا است. اما نبايد تصور كنيم كه لزوما سيستم توليد هوندا بر مرسدس بنز ارجحيت دارد.) همينطور معمولا اهداف سازمان هاي ناسود آورد ارائه كالاها و خدمات مقرون به صرفه است. ممكن است ايجاد آموزش يا مراقبت بهداشتي كم هزينه براي سازمان يا جامعه اي مطلوب نباشد. همانطور كه در شكل 1-1 توضيح داده شده است. سروظيفه اصلي سازمان مرتبط به هم هستند، در واقع تعامل مهمي بين آنها وجود دارد. تقاضا براي محصولات حيطه هاي كاركرد را مشخص مي كند و نياز به تسهيلات، تجهيزات منابع انساني و مواد خام امور مالي را معين مي كند. سياستهاي مالي و حسابداري بر تصميمات عملي و كار عملي مستقيما بر تقاضاي محصولات آتي و موجوديتي منابع مالي تاثير گذار است. اكثر سازمان ها عملكردي حمايتي دارند. به عنوان مثال داراي سيستم هاي اطلاعاتي هستند، كه كار گردآوري، سازماندهي و توزيع اطلاعات به واحدهاي ديگر را انجام مي دهند. امور تحقيقاتي، رشد(پيشرفت) و مهندسي به كمك فني در طراحي توليدات و فرايندهاي توليدي ايجاد كرده اند، و عملكرد منابع انساني كمكي در استخدام، آموزش، ارزيابي و پاداش پرسنل است. به طور پيوسته تمام اين عملكردها با كاركرد عملي تاثيري متقابل دارند.كاركردها به عنوان سلاحي استراتژيك در رسيدن به اهداف: در خلال دهه 1980 بهره وري تكيه كلام تجارت بود. كتابهايي كه نوشته شد، كنفرانس هايي كه برگزار گرديد، مراكز تحقيقاتي كه به وجود آمد، سخنرانيهايي كه صورت گرفت، همه بر محوريت اين كلمه بود. تعاريف بسياري از بهره وري پيشنهاد شده است اما در آنها توجه بسيار به جاي رادوان به استفاده از منابع انساني است. و بدين وسيله هزينه توليد را كاهش داده اند اما تمركز بيش از حد بر كاهش هزينه به اتخاذ تصميماتي ضعيف كه متناقض با اهداف بهرورزي سازمان است، منجر مي شود. در عوض تصميمات كاركردي بايد اتخاذ و اجرا شود. به صورتي كه رسيدن به اهداف گسترده سازمان مانند سودمندي، رشد و در سازمان هاي ناسودآور ارائه خدمات بهتر امكان پذير شود. هر سازماني بايد راهكاري براي انعكاس اهداف، سياستها و برآورد دقيق اجرائي داشته باشد و راهكارها بايد تصويري روشن از محصولات توليدي سازمان، چگونگي عرضه آن به مشتريان و چگونگي ارزيابي عملكردها ارائه دهند. بايد مشخص كنند تلاشها در كجا تمركز يابد و از چه مزاياي رقابت آميز بهره برداري كنند. يك استراتژي كارا بايد به سازمان در هماهنگ كردن بخش هاي سازماني كمك كند و خط مشي براي تمام عملكردهاي سازمان در رسيدن به اهداف قرار دهد. هر يك از واحدهاي بازاريابي، مالي، كاركردي و غيره بايد راهكاري خاص كه حامي استراتژي سازمان و عامل تقويت توانايي سازمان در رسيدن به اهداف داشته باشد. از نظر تاريخي بيشتر حرفه ها راهكارهايشان را تنها براساس بازاريابي قرار داده اند: تصميم گيري در مورد اينكه چه محصولاتي توليد و به چه بازارهايي عرضه شود. با بررسيهاي انجام شده مشخص شد كه كاركرد عملي نقش استراتژيكي اندكي دارد و تصور مي شود از طريق بازاريابي، محصولاتي خاص را با قيمت پايين توليد و عرضه مي كند. اخيرا اهميت راهكارهاي كنشگرايانه عملي مورد تاييد قرار گرفت. تصميماتي در رابطه با كاركردها توانايي سازمان را در رقابت با خريداران با توجه به هزينه، كيفيت، تفاهم، اعتبار توزيع، سفارشات و انعطاف پذيري را افزايش خواهد داد در حقيقت بدون سياست كاري سازگار با استراتژي سازمان حتي كارهاي عملياتي مفيد هم براي سازمان زيان آورد خواهد بود. به عنوان مثال اگر بازاريابي شركتي توليد را براساس تحويل سريع و سفارشات مشتري قرار دهد و واحد عملكرد بر معيار سازي و قيمت پايين متمركز باشد. در صورت ادامه واحد عملكرد به توليد كالايي با هزينه كمتر، ممكن است كالاها به فروش نروند. شناخت اهميت اهداف سازمان و راهكارهايش، تصميم گيري عملياتي را تغيير خواهد داد. به عنوان مثال مي توان دستورالعملهاي توليدات و تجهيزات را انتخاب نمود و در مراحل اوليه به علت كاهش زمان تحويل يا افزايش رنج توليدات مورد استقبال اقتصاد قرار گيرد و بدين ترتيب با كاهش هزينه توليد شركت را در جذب و حفظ مشتريان توانمند سازد. ارزيابي گزينه هاي ديگر با توجه به اهداف سازمان و نه فقط هزينه بايد قسمتي از تصميم گيريهاي كاركردي شود. درس 2بهره وري چالش بهروري: توليد كالاها و خدمات از تغيير منابع ايجاد شده اند. هر چقدر با راندمان بالا اين تغييرات را ايجاد كنيم، محصولات بهتري خواهيم داشت. بهره وري، نسبت خروجي(كالاها و خدمات) بر ورودي(منابع، از جمله نيروي كار و سرمايه) است.(شكل 1-2) وظيفه مديران بالا بردن نسبت خروجي به ورودي است. افزودن بهره وري به معناي بهبود كارآيي است. كارآيي به معناي خوب انجام دادن كاري با وجود منابع و هدر دهي(اتلاف) اندك است. به تفاوت بين پربازده كه تلويحا به معناي خوب انجام دادن كار و ثمر بخش كه به معناي انجام كار درست است، توجه كنيد. در خوب انجام دادن كاري اجراي ده تا از تصميمات مديريت كاركردي در مقرون به حرفه بودن(پربازده) و استفاده از استراتژي مناسب و پيشرفته در ثمربخش بودن كالا است. چنين پيشرفتي به دو طريق حاصل مي شود. كاهش ورودي در حالي كه خروجي ثابت است. يا افزايش خروجي در صورتي كه ورودي ثابت است. هر دو روش در افزايش بهره وري موثرند. در صحنه اقتصادي ورودي ها، نيروي كار، سرمايه و مديريت است كه در سيستم توليد ادغام مي شوند. مديريت، نظام توليدي كه مبادله ورودي به خروجي را انجام مي دهد، ايجاد مي كند. خروجيها، كالاها و خدماتي مانند اقلام متنوعي از قبيل تسهيلات، كره، آموزش، بهبود نظام قضايي و تفريگاههاي اسكي است. محصول يعني كل كالاها و خدمات توليدي است. توليد بالا ممكن است تلويحا به معناي اين باشد كه افراد زيادي در حال كار كردن هستند و سطح اشتغال بالاست، اما ممكن است به معناي بهره وري نباشد. سنجش بهره وري، روشي عامل در ارزيابي توانايي كشور در بهبود دادن سطح زندگي افراد است. تنها از طريق افزايش بهره وري سطح زندگي افراد بهبود مي يابد و نيروي كار، سرمايه و مديريت دريافتي بيشتري خواهند داشت. اگر مازاد دريافتي نيروي كار، سرمايه و مديريت بدون افزايش بهره وري باشد، قيمتها افزايش خواهند يافت. به عبارتي ديگر اگر بهره وري با توليدات بيشتر از همان منبع، افزايش يابد، قيمت ها كاهش مي يابند. مزاياي افزايش بهره وري در اداره مديريت و بودجه در كادر توضيح داده شده است. اگر بهره وري افزايش يابد چه اتفاقي روي خواهد داد؟ امريكا تقريبا به مدت 100 سال قادر به افزايش ميزان بهره وري با ميانگين %2.5 در سال بود. چنين رشدي ثروتمان را هر 30 سال يكبار دو برابر خواهد بود. با اين حال در اوايل دهه 1970 امريكا ديگر قادر به حفظ سطح افزايش بهره وري به كمتر از 10% در سال رسيد. در چشم انداز رشد اقتصادي به اين واقعه اي فاجعه آميز است كه ناشي از ركود دستمزدها و افراد دو شغله بود. ولي نقطه روشني در افزايش بهره وري در امريكا ديده شد. اگر چه بخش سازندگان، قسمتي از اقتصاد را كاهش داده اند ولي اخيرا افزايش 3 درصد در سال داشته اند. به عنوان مثال در اواسط دهه 1990 نتيجه اي چشمگير در صنعت فولاد امريكا بعد از يك دهه ركود رخ داد. هم اكنون كارخانه فولاد امريكا با هزينه پايين و كيفيت بالا، فولاد به اروپا و ژاپن صادر مي كند.